نامه یک پسر عاشق به دوست دخترش لطفا تا آخرشو بخونید تا متوجه عشق پسر به دوست دخترش بشید. 1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم و در آخر اگر میخواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان!!! تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم ...تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان هزار جزیره من چیستم؟ Man chistam? ---------------------------------- چه امید بندم در این زندگانی Che omid bandam dar in zendegani ---------------------------------- عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد Eshgh tanha kare bi cheraye alam ast , che , afarinesh bedan payan migirad ---------------------------------- آیا در این دنیا کسی هست بفهمد Aya dar in donya kasi hast befahmad ---------------------------------- هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود Hengami dastam ra deraz kardam ke dasti nabood ---------------------------------- از دیده به جاش اشک خون می آید Az dide be jaye ashk khoon miayad ---------------------------------- حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفت دارد Harf hayi hast baraye nagoftan va arzesh amighe har kasi be andazeye harfhayi ast ke baraye nagoftam darad ---------------------------------- چو کس با زبان دلم آشنا نیست Cho kas ba zabe delam ashena nist ---------------------------------- دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد، Deli ke eshgh nadarad ve be eshgh niyaz darad, ---------------------------------- مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد Mehrabani jade e ast ke harche pishtar miravand , khatarnaktar migardad
2- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم
4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و
5- این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید
6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که
7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما
8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و
9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم
10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع
11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را
12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم
13- خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که
14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش
15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر
16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که
17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش
18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین
19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه
20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که
21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .
خواهم کرد
مرغ از قفس پرید
در مبارزات سیاسی و نظامی و اجتماعی اگر یکی از دو طرف متقابل و متخاصم احساس ضعف و زبونی کند و قبل از آنکه به دست مخالفان افتد میدان مبارزه را ترک گفته به محل امنی دور از چشم دشمنان پناه ببرد ظرفا و نکته سنجان، حتی همان جبه? مخالف که نقش خویش را برای دستگیری حریف بر آب میبینند از باب جد یا هزل میگویند:"مرغ از قفس پرید." یعنی از چنگ ما خلاص شد و از دامی که برایش چیده بودیم در رفت.
این ضرب المثل که در چند سال اخیر گاهگاهی مورد استفاده قرار گرفته است در کشور انگلستان ریشه گرفته و داستان تاریخی شیرین و عبرت انگیزی دارد که احتمالاً به این شرح است:
در سال 1625 میلادی پس از جیمز اول پسرش پرنس ویلز به نام چارلز اول در بیست و پنج سالگی به جای پدر بر تخت سلطنت انگلستان نشست. در آغاز سلطنت گمان میرفت که چارلز شارل بر خلاف پدر به حکومت تمکین کند و مصوبات پارلمان را محترم شمارد ولی سه بار انحلال پارلمان انگلستان که به فرمان او انجام گرفت تصور هر گونه امید و خوشبینی را به یأس و بدبینی مبدل ساخت زیرا چارلز فقط به هنگام ضرورت و اضطرار و استقراض در مقام افتتاح مجلس بر میآمد و چون حاجت را مقرون اجابت نمیدید با توجه به کوچکترین مخالفتی که از طرف نمایندگان ابراز میشد مجلس را منحل و مخالفین را تحت فشار و شکنجه قرار میداد.
آخرین پارلمانی که در زمان سلطنت چارلز افتتاح شد از آن جهت که مدت سیزده سال (1640-1653 میلادی) به طول انجامید از طرف مردم و تاریخ نویسان به پارلمان طویل موسوم گردید.
نمایندگان این پارلمان از روز اول مصمم شدند که حکومت مطلقه را براندازند و مذهب انگلیس را به مذهب پوریتن (puritain، پوریتنها قومیاز مسیحیان هستند که به ظاهر انجیل عمل کنند و متعصب و متعبد باشند (نقل از: لغتنام? دهخدا).) تبدیل کنند لذا هنوز چند روز از افتتاح پارلمان نگذشته بود که استرافورد و لود دو نفر از وزرای متعصب حکومت استبدادی را به عنوان خیانت به پای محکمه کشیده اولی را فی المجلس سر بریدند و دومیچهار سال بعد به قتل رسید. آن گاه مجلس عامه برای آنکه دست چارلز را از انحلال پارلمان کوتاه کند قانونی گذرانید که به موجب آن شاه نمیتوانست بدون اجاز? مجلس امر به انحلال دهد. چندی بعد چون خیانت دیگری از چارلز دیدند و شورش کاتولیک مذهبان ایرلند را به تحریک نهایی او تشخیص دادند لذا قانونی گذرانده اختیار لشکرکشی و انتخاب افسران را هم از او سلب کردند.
چارلز اول چون پارلمان را کاملاً بر خود مسلط دید درصدد اعمال قدرت و ارعاب مخالفان برآمد و با وجود آنکه نمایندگان مجلس از هر جهت مصونیت داشته اند روزی بدون اطلاع قبلی به پارلمان رفت تا پنج نفر از سران مخالفان را دستگیر و توقیف نماید ولی چون نمایندگان مخالف قبلاً از جریان توطئه آگاه شده بودند آن روز را به مجلس نیامدند و خود را پنهان کردند یعنی در واقع: مرغان از قفس پریده بودند.
عبارت بالا از آن تاریخ به بعد در تمام جهان و به زبانهای مختلف ضرب المثل گردیده است.
هزار جزیره نام محلی بین کینگ استون و بروکوایل در کاناداست که این محل درواقع شامل بیش از 1800 جزیره کوچک است.این جزایر براساس یایز به 8 گروه تقسیم شده اند که در برخی از آنها ساختمانهای مسکونی قرار دارد. فرض کنید که در خانه نشسته اید و از پنجره کشتیهای بزرگ را میبینید که به آرامی از کنارتان می گذرند
ادامه مطلب...
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ
Labkhande por malamate payizi ghoroob dar jostejooye shab
Ke yek shabnam fetade be chang shab hayat , gomnamo bi neshan
Dar arezooye sarzadane aftabe marg
که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی
ke dar na omidisar amad javani
Sar amad javani va mara nayamad
payame vafayi az in zendegani
که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب
ke dar in lahze che mikesham? che hali daram?
Cheghadr zende naboodan khoob ast , khoob khoob khoob
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!
Hengami lab be zemzeme goshoodam ke mokhatabi nadashtam
va hengami teshneye atash shodam ,
Ke dar barabaram darya boodo darya va darya darya ...!g
دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید
Del khoon shode , az dide boroon mi ayad
Del khoon shod az in ghe
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم
Che behtar ke az shekve khamoosh basham
cho yari mara nist hamdard , behtar
ke az yade yaran faramoosh basham
آدمی را همواره در پی گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو می کشاند
Adami ra hamvare dar paye gomshode ash,
Moltahebane be har soo mikeshanad
Design By : Pichak |